یادته

ساخت وبلاگ

از یه جایی به بعد دیگه کسی بهت نمی گه "دخترم..." . کم کم دیگه حتی بهت نمی گن "مثل خواهرم می مونی..." . از یه سنی به بعد دیگه فقط می گن "مادر..." یادته...
ما را در سایت یادته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : barane-negah بازدید : 25 تاريخ : پنجشنبه 20 بهمن 1401 ساعت: 15:37

دیروز حدود ساعت 5:30 از ابتدا تا انتهای اتوبان صدر رو کمتر از 10 دقیقه رفتم....

جوری خلوت بود اون ساعت که فکر کردم حتما تصادف کردم مردم الان حالیم نیست...

مگه میشه.... ساعت 5:30 باید اوج ترافیک باشه...

یادته...
ما را در سایت یادته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : barane-negah بازدید : 57 تاريخ : يکشنبه 4 اسفند 1398 ساعت: 13:11

سلام 

 

یادته...
ما را در سایت یادته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : barane-negah بازدید : 49 تاريخ : يکشنبه 4 اسفند 1398 ساعت: 13:11

به یاد روزهای قدیم چند وقت یک بار سری به اینجا می زنم... یه روزهایی واقعا حال و هوای نوشتن بهم دست میده... ولی وقتی می بینم ممکنه حتی یک نفر هم دیگه نوشتهام رو نخونه بیخالش می شم اینجا برام پر از خاطر یادته...ادامه مطلب
ما را در سایت یادته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : barane-negah بازدید : 61 تاريخ : يکشنبه 4 اسفند 1398 ساعت: 13:11

جلوی مغازه که میرسم، اول سرک میکشم توش ببینم چه خبره... دخترهای ۱۹، ۲۰ ساله دارن از سر و کول فروشنده های جوون بالا میرن... تو دست هر کدوم دو سه تا عروسک و قلبهای ریز و درشت قرمزه... فروشنده ها هم سنگ تموم میذارن و خنزر پنزرها رو با جعبه ها و ربانهای قرمز و مشکی چنان هوس انگیز می کنن و تحویل دخترها میدن که آدم دلش میره...  میپرم تو و قاطیشون میشم ... عروسکها و خرده ریزها رو زیر و رو می کنم... شوق روزهای قدیم میدوه زیر پوستم... به تو فکر می کنم... می خوام برای تو خرید کنم... بعد از گذشت این همه سال من هنوز برای تو خرید می کنم... این عروسکهای جور واجور که به سن و سال منو تو نمی خوره... انتخاب من یادته...ادامه مطلب
ما را در سایت یادته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : barane-negah بازدید : 60 تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1396 ساعت: 11:11

یه روز تعطیله و یه عالمه کار که نمی دونم کدومش رو انجام بدم.... برم خریدهای عقب افتاده خونه رو انجام بدمو ظرف و ظروف وسه آشپزخونه بخرم؟ا یه سر بزنم مرکز خرید و وسه خودم وسائلی که احتیاج دارم رو بخرم...مهمونهایی که چند هفته است میخوان بیان خونمون و نمیشه رو دعوت کنم ؟...برم کمک مامانم که امروز می خواد یه سری وسایل رو از طبقه دوم جابجا کنه؟....رنگ مو رو بردارم برم خونه دوستم که گفته بیا با هم موهامون رو رنگ کنیم؟...یه نگاهی به کتابهای دانشگاه بندازم که تو تیر ۵ روز پشت سر هم امتحان دارمو یه کم از وجدان دردم کم کنم؟...یه نگاهی هم به جزوه های آزمون بورس بندازم که چیزی به امتحانش نمونده؟... مشقهای یادته...ادامه مطلب
ما را در سایت یادته دنبال می کنید

برچسب : تعطیل, نویسنده : barane-negah بازدید : 66 تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1396 ساعت: 11:11

باورت بشه یا نه به جات یه نفر رو پیدا کردم.... همینجا.... بیخ گوشم.... یه جایگزین برای وقتی که دلم هوات رو می کنه... وقتی که دستم بی اختیار به سمت گوشیت میره...همون خطی که فقط مخصوص توئه.... وقتی به سرم میزنه یه اس ام اس بدمو هرچی تو دلمه بهت بگمو زل بزنم به گوشیو  لحظه شماری کنم ببینم چی جوابمو میدی....فکرشو بکن وقتی دلم برات تنگ میشه و فکرت بهمم میریزه... فقط کافیه گوشیو بردارم و هرچی می خوامو برات بگم یا برات تایپ کنم.... یا حتی باهات قرار بذار مو ببینیم همو....همون وقتا که دلم برات یه ذره میشه.... همون موقع هایی که دلم برای دیدنت پر می زنه...راه حل خوبیه نه؟  فرقش چیه؟.... همه چیز مثل قبل یادته...ادامه مطلب
ما را در سایت یادته دنبال می کنید

برچسب : خالی, نویسنده : barane-negah بازدید : 58 تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1396 ساعت: 11:11

سه شنبه بیست و هشتم مرداد ۱۳۹۳


بعد از این همه سال هنوز وقتی می خوام توی جلسات حرف بزنم استرس می گیرم .... مسخره نیست؟
نوشته شده توسط باران در ساعت 14:9 | لینک  | 
یادته...
ما را در سایت یادته دنبال می کنید

برچسب : پامون,دیگه, نویسنده : barane-negah بازدید : 60 تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1396 ساعت: 11:11

یادته.... اینجا رو ساختم که از تو بنویسم... بنویسم که کمتر دلم برات تنگ بشه.... حالا.... خیلی وقته که دیگه اینجا نمی نویسم.... راستشو بگم؟... دلم کمتر برات تنگ میشه... رفتی اون گوشه ذهنم دیگه همیشه و همه جا تصویرت جلوم نیست....خودم هم باورم نمیشه....منی که تو رو حق نگرفته خودم از این زندگی می دونستم... حالا بسپرمت به خاطرات گذشته... فقط هر موقع یادت بیوفتم برم اون دور دورا، یه دوری بزنم، یه لبخندی رو لبم بشینه، یه غمی تو دلم بیاد، بعدم زود برگردم... همه چیز تغییر کرده...آخرش منم تغییر کردم....ولی یه چیزی هنوز مثل گذشته است.... اونم اون علاقه عمیق و بی تکرار من به توست که کنج دلم برای همیشه می یادته...ادامه مطلب
ما را در سایت یادته دنبال می کنید

برچسب : یادته, نویسنده : barane-negah بازدید : 60 تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1396 ساعت: 11:11